راه سوم
درباره عشق چه فکر میکنی با ان چه چیزهایی در ذهنت به بازی در می اید ؟ برای من دلداری همراه با صداقت وهمیاری بی چشمداشت یکی از معانی ان است و میتواند نزدیکی دل و جان دو انسان باشد و یا شاید یک انسان و یک چیز ! نکته مهمتر قرار گرفتن عشق بین تمام اصول و قواعد زندگی ما است که در راه انتخاب های ما راه سومی را پیش میکشد :در میان خوبی و بدی و انواع متضادها ی دوقلو ...در این دیدگاه خوبی و بدی معانی خود را از دست میدهند و تنها معیار "عشق میگردد. تصور کنید کسی را که در حق انسانهای دیگر ستمگری پیشه ساخته "فکر میکنید چه اندازه عشق در وجود این آدم میتوان پیدا کرد؟اگر عشق در جانش وزیدن داشت باز هم این میشد که هست؟ بادوعالم عشق را بیگانگی اندرو هفتاد ودو دیوانگی
سخت پنهان است و پیدا حیرتش جان سلطانان جان در حسرتش
جایی دیگر میگوید
بندگی و سلطنت معلوم شد زین دو پرده عاشقی مکتوم شد
کاشکی هستی زبانی داشتی تا زهستان پرده ها برداشتی
این سوز عاشقی را پروراندن در دل کاری ست کارستان و اگر رسیم به ان وه که چه میشود باید به تمام عاشقان دلسوخته حسرت برد که ره به کجا برده اند و کجا رسیده اند و نمی اید بدست تا نگذاری گام در آن
از جدایی باز می رانی سخن
هر چه خواهی کن ولیکن این مکن
جمعه 8 مهر 1390 - 9:46:31 PM